خورشید خانوم؛

خوشبختی...؛ یعنی خنده های تو.

وقتی از آرزوی خنده های تو صحبت می کنم اصلا منظورم این نیست که موقع شنیدن یه جمله بامزه یا دیدن یه کلیپِ تلگرامی گوشه لبت رو بالا ببری و یه صدای نامفهومی از گلوت خارج کنی! وقتی برای تو خنده و برای خودم خوشبختی آرزو می کنم یعنی اونقدر بخندی تا بگوزی و صداهای کاملا مفهومی از خودت دربیاری.

شهناز، دختر سومیِ حاجی ننه ام، وقتی از ته دل می خنده نمی تونه خودش رو کنترل کنه و می شاشه به شورتش. دوست دارم جوری بخندی که بشاشی توی شورتت.

خواهرم مینا هم وقتی از ته دل می خنده صداش قطع میشه و از چشم هاش اشک میاد. اگر کسی خواهرم رو توی اون وضعیت ببینه نمی تونه تشخیص بده که اون داره می خنده یا گریه می کنه. یه همچین خنده ای رو برات آرزو می کنم.

آرزو می کنم موقع شاشیدن، بگوزی و از چشم هات اشک بیاد. اون وقت من خوشبخت ترین مرد زمین میشم.


پی نوشت 1: این پست اصلا "ننه من غریبم بازی" و ابراز ضعف و خرید ترحم نداره. یه آرزوست از موضع قدرت.

پی نوشت2: این پست بخش اول نداره. یه کَلّه رفته سراغ خورشید خانوم سیمیکالن.