اونقدر عشقم رو با نام "خورشید خانوم" صدا زده ام که گاهی فکر می کنم این نام اختصاصا به اون تعلق داره و هیچ خانومی حق نداره خورشید خانوم باشه. این رو دیگه همه میدونن، حتا مُلاها.

بچه های کافه ایما هم می دونند. وقتی یکشنبه ها تو کافه متنی می خونم؛ به یه جایی از متن که می رسم همه با هم می گن: "خورشید خانوم" بعد سکوت می کنند تا من بخش خورشید خانوم سیمیکالن رو بخونم. سرپرست این دورهمی جوونیه به نام حمید سلیمی که کلا با قسمت خورشید خانوم سیمیکالنِ متن های من مشکل داره. میگه تناسبی با قسمت اول متن نداره. چند وقت پیش ها همین حمید خانِ سلیمی یه متنی نوشته بود که توی اون عشقش رو با نام خورشید خانوم صدا زده بود. وقتی متنش رو خوندم بدجوری شاکی شدم؟ بهش گفتم: "چرا خورشید خانوم من رو توی متنت نوشتی؟" اون هم گفت: "مگه توی این دنیا فقط یه خورشید خانوم هست؟ من خورشید خانوم خودم رو گفتم. چی کار به خورشید خانوم تو دارم؟" گفتم: "چی شد؟ تو که می گفتی خورشید خانوم باید حذف بشه! حالا خودت هم که از خورشید خانوم می نویسی؟" کلی حرف زد که مثلا بگه اون نویسنده خوبیه و بلده به درستی خورشید خانوم رو توی متن بیاره که به اصل داستان صدمه نخوره. اما زِر میزد. هیشکی نمی تونه مثل من برای خورشید خانوم بنویسه. این رو هم همه می دونند؛ حتا مُلاها.

یا چند وقت پیش ها یه نفر توی خیابان به غروب آفتاب نگاه کرد و به بغل دستیش گفت: "خورشید خانوم هم که داره میره". من ناخودآگاه برگشتم و گفتم: "کجا؟" طرف که شوکه شده بود گفت: "کی؟" گفتم: "خورشید خانوم". یه کم مِن و مِن کرد و گفت: "پشت کوه ها". کلی طول کشید که من فهمیده ام اونا چی میگن و اونها فهمیدن من چی میگم.

با خورشید خدا هم که کلا مشکل دارم! یعنی بالاخره مجبورش می کنم که سِجِل اش رو به کل عوض کنه و اسمش رو بذاره آفتاب.

خورشید خانوم؛

همه زن های این مملکت یه خورشید خانوم هستند برای مردهایی که دلشون لک زده برای دیدن لبخند اون ها. همه شون وقتی می خندند یه نفر گوشه این دنیا رنگین کمان رو می بینه و میشه خوشبخت ترین مرد زمین اما...

"نی من منم؛ نی تو توئی؛ نی تو منی

 هم من منم؛ هم تو توئی؛ هم تو منی

 من با تو چنانم ای نگار خُتنی

 کاندر غلطم که من توام یا تو منی"     مولوی


برای دانلود ترانه "من غلام قمرم" از داریوش اینجا کلیک کنید.