سلام.

خوبی؟ مواظب خنده هات هستی؟ نمیشه که بعد از این همه سال هنوز انقدر ازم بَدِت بیاد که به لجِ من مواظب شون نباشی. حالا اون دکتر خوش تیپه رو دوست داری و من رو نه؛ درست. اما از من که متفر نیستی؟ هستی؟ جانِ جهان به شوخی هم نگو هستی که می میرم. اگر بودی که اینقدر به خوابم نمی اومدی. یا لااقل اونقدر مهربونی نمی کردی که از خواب هام بوی یاسِ بارون خورده بلند بشه.

راستی دیشب هم به خوابم اومده بودی. دوتایی رفته بودیم یه جایی که خیلی قشنگ بود. نمی دونم کجا بود، اما قشنگ بود. شاید هم چون تو بودی اونقدر قشنگ شده بود. من مسخره بازی درمی آوردم و تو می خندیدی. اصلا من هستم که مسخره بازی دربیارم و تو بخندی. نخندی نیستم. دنیا به یه ورم نبود. دیگه یاد غم هام نمی افتادم که خیلی وقته عضوی از وجودم شدن. موقع بازگشت دوتایی دست هامون رو باز کرده بودیم و روی جدول خیابان راه می رفتیم. تو رو به من؛ من عقب عقبی رو به تو. من به چشم هات، به اعتبار دنیا نگاه می کردم و تو می گفتی باز این پسر دیوونه شده. درست راه برو بچه؛ می خوری زمین ها. مثل همیشه دلم برای صدات غنج میزد وقتی این جمله رو می گفتی. جوری نگاهم می کردی که انگار دوستم داشتی. دلهره نداشتم که بری و تنهام بذاری. اومده بودی که بمونی. اما من نموندم! من بیدار شدم از خوابی که از بس خوب بود نتونستم باورش کنم. باید برای همیشه می موندم. اما نموندم! وقتی چشم باز کردم دیدم از بهشت رونده شده ام. به زمین نه...؛ به یه جای تاریک. یه جایی شبیه به جهنم. به اونجایی که باید برای همیشه بسوزی و تموم نشی. جایی که آرزو کنی که ای کاش یه جور خوبی کلکت کنده بشه؛ اما نشه.

احتمالا بعد از رفتنم با خودت گفتی این یکی هم تو زرد دراومد. اصلا همه مردها همین اند و وقتی به عشق شون می رسند اونقدر از موفقیت شون سرمست می شن که یادشون میره باید مواظب عشق شون باشند. میرن دنبال بعدی که یکی به افتخارات شون اضافه کنند. جا نماز آب نمی کشم جان خورشید خانوم. هزار بار به امید فتح قله ای دیگه رفتم و هر هزاربار تنهاتر شدم. اما دیگه می ترسم. از رفتن، از تنهایی، از تاریکی. من از این سیاهیِ شب می ترسم.

اگر باز هم به خوابم بیای بهت می گم که دلیل نموندنم بی معرفتی و کسب یه افتخار جدید نبوده. اگر نموندم برای این بود که اونقدر تو لجنزار دست و پا زده ام که بوی یاس بارون خورده رو نمی شناسم. می ترسیدم بودنم تو رو هم غمگین کنه. اگر دوباره به خوابم بیای بهت میگم که اگر بمونی یا حتا بری، من دیگه پای رفتن ندارم. امشب همه قرص آبی هام رو با هم می خورم. اینجوری خیالم راحته که اگر مهربونی کنی و پا به خوابم بذاری دیگه هیچ وقت تنها نمیشم.

می دونم که امشب هم میای.