اگر فردا هوا آلوده باشه می تونم ازت خواهش کنم که به احترام مردم و حفظ محیط زیست ماشین نیاری و من برسونمت. اینجوری ماشین تو تمام طول روز توی پارکینگ می مونه و ماشین من تک سرنشین نمی شه!

اگر دعا کنم که هوا آلوده بشه تا من فرصت چند دقیقه بودن کنار تو رو بدست بیارم؛ ممکنه کلی آدم به خاطر آلودگی هوا بمیرند! مگه مهمه؟ من کنار تو باشم، نصف مردم زمین بمیرند! اصلا حسینیِ بای بیاد تو برنامه بیست و سی دعای من رو عاملِ کشتار جمعی در این مملکت عنوان کنه. مگه مهمه؟ دست های تو توی دست های من باشه، نصف مردم زمین بمیرند! این همه آدم، این همه آدمِ دیگه رو کشتند و کسی بهشون نگفت بالای چشمت ابرو هست یا نیست. من هم یکیشون. اصلا دیوان بین المللیِ کیفریِ لاهه حکم جلب من رو به جرم جنایات غیرجنگیِ خفن تر از جنایات جنگی صادر کنه و بده دست اینترپُل. مگه مهمه؟ لبخند تو مال من باشه، نصف مردم زمین بمیرند!  

می دونم الان داری حرص می خوری که چرا من اینقدر خِنگم و نمی دونم که ممکنه خود من یا زبونم لال تو جزو همون نصف مردم جهان باشیم و با آلودگی بمیریم. اون وقت دیگه نمی تونیم کنار هم باشیم. یا اگر نصف مردم دنیا بمیرند، لبخند از رو لبهای ناز تو میره و دنیا برای من تاریک میشه. اما می خوام بگم چند دقیقه بودن کنار تو اونقدر برای من گرون بوده که بدست آوردنش، هم رده با کشتن نصف مردم این جهان بوده. بیا و اینقدر سخت نگیر. بیا و قیمت بودن کنار خودت رو برای من کمی پایین بیار. به خاطر من نه، به احترام مردم و محیط زیست این کار رو بکن. اجازه بده یکبار هم که شده بدون نگرانی از تمام شدن لحظه ها، کنارت بنشینم و به خنده های قشنگت نگاه کنم.

اگر هم نخواستی مهربونی کنی، دعا می کنم فردا هوا آلوده بشه تا ماشین نیاری. تو توی ماشین من بنشین، نصف مردم زمین بمیرند. مگه مهمه؟