۳ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

واقعیتی که به خواب بدل شد.

سلام خورشید خانوم. خوبی؟ لبخند روی لب های قشنگت هست؟ من هم خوبم. یعنی امروز بهتر از بقیه روزهام. آخه دیشب دوباره خوابت رو دیدم. فردای شب هایی که به خوابم میایی حالم خوبه. امروز هم از اون فرداهاست.

دیشب توی خواب مثل قدیم ها بودی. مثل اون روزهایی که گاهی اجازه می دادی دورت بگردم. اجازه می دادی توی ماشین دست هات رو توی دست هام بگیرم و به هر بهانه ای ببوسمشون و بوی گل لاله عباسی بپیچه تو زندگیم. شبیه اون شب هایی بودی که برام می نوشتی: "پارک پردیسان؟ چه ساعتی؟" و من با دیدن پیامت تا طلوعت، پارک رو هزار دور می گشتم. وقتی می اومدی، مسیر پیاده روی رو به پشت قدم می زدم تا اگر لبخند زدی چیزی از قشنگی های دنیا رو از دست نَدَم و تو می گفتی: باز دیوونه شدی؟ یه بار باید بخوری زمین تا عقل نداشته ات به سرت برگرده. خیالم راحت بود که زمین نمی خورم! آخه هروقت مانعی پشت پاهام می اومد ابروهات یه جورِ نگران طوری تکون می خوردن که من می فهمیدم باید مواظب باشم. من اَدات رو درمی آوردم و تو می خندیدی و با خنده هات به دنیا فخر می فروختم و از روی پل به ماشین هایی که توی ترافیک صبحگاهیِ اتوبان حکیم گیر افتاده بودن می گفتم: آهای آدم ها...؛ 

این فرشته قشنگ، خورشید خانوم منه...، 

عشق منه...، 

نازنین منه...، 

تا ابد هم قراره عشق من بمونه...! اما غافل بودم از اینکه آدم های بی خورشید ممکنه چشمم بزنند و من رو مثل خودشون بی خورشید خانوم کنند!

از دور که ماشین مون دیده می شد من شروع می کردم به خواهش و تمنا تا وعده ی قرار بعدی مون رو بگیرم و تو هیچ وقت دوست نداشتی قولی به من بدی! با رفتنت؛ روی جدول کنار ماشین می نشستم و همه ی لحظاتی که کنارم بودی رو به عقب می کشیدم و ثانیه، ثانیه هاش رو هزار بار زندگی می کردم. درست مثل امروز که از صبح دارم خواب دیشبم رو زندگی می کنم.

 

دیشب توی خواب مثل قدیم ها بودی .

همون قدر مهربون...؛

                          همون قدر نامهربون!


برای شنیدن "عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود" از اِبی اینجا کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Panda Khandan

سفرنامه روسیه- سیزنِ یک- اپیزود یک

1- اگر اونقدر ثروتمند نیستید که سالی چندبار به سفر خارجه برید و معمولا هر چند سال یکبار از کشور خارج می شید پیشنهاد می کنم که سفرتون رو همزمان با برگزاری ترنمنتی ورزشی مثل جام جهانی هماهنگ کنید. دیدن مردم چند ده کشور دنیا با فرهنگ های مختلف و هم صحبتی با اونها و گرفتن عکس های یادگاری خاطره هایی برای شما می سازه که بعید می دونم در مواقع دیگه سال بتونید تجربه کنید.

2- مراکشی ها خیلی آدم های نازنینی هستند. با فرهنگ، با شخصیت، خوش تیپ و مسلط به چند زبان زنده دنیا. انگلیسی و اسپانیایی رو به همون خوبی صحبت می کنند که عربی رو. اگر می تونید؛ یه سفر به مراکش داشته باشید. اگر نه، حتما یکبار دیگه فیلم کازابلانکا رو تماشا کنید.

3- بدون اغراق روسیه یکی از زیباترین کشورهای دنیاست. شهرهایی پر از رودخانه های زیبا و برکه های دست نخورده. جنگل های سبز و انبوه روسیه مناظری رو به شما نشون میده که وَلَعی برای دیدن بهشت نداشته باشید. فرهنگ غنی با ادبیاتی که در تمام دنیا زبان زدِ خاص و عامه باعث شده که اکثر شهرهاشون پر باشه از موزه ها و مجسمه ها و پارک ها و سمبل های فرهنگی مختلف.

4- برخلاف آنچه در مورد مردم روسیه شنیده بودم که عموما آدم هایی خشن، سرد، مَست و ... هستند باید بگم که انسان هایی با فرهنگ، اهل مطالعه، مهربان، خونسرد و آرام هستند. هرچند که برقراری ارتباط در لحظه اول به نظر سخت می رسه اما پس از برقراری ارتباط می بینیدد که چقدر اجتماعی و دوست داشتنی هستند.

5- احترام به قانون و بالاخص احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی در سطحی غیرقابل باور قرار داره. چیزی که در مقایسه با وضعیت کشور خودمون فوق العاده عجیب به نظر می رسید.

6- زنان روسیه فوق العاده زیبا بودند. قد بلند، دارای موهای بلوند و عموما صاف با پوست های سفید و لطیف (البته حدس می زنم لطیف باشند چون من هیچ وقت لمس شوم نکردم) که مشابه شون رو من در اون چند کشوری که تا حالا رفته ام ندیده ام. زنان هیچ کدام از کشورهای حاضر در جام جهانی هم در زیبایی توان رقابت با دختران روس رو نداشتند.

7- مردان روسیه هم به زیبایی زن هاشون بودند. پس اگر خانمی هستید که این پست رو می خونید بدانید و آگاه باشید که روسیه بهترین جای دنیا برای پیدا کردن یه شوهر یا دوست پسرِ خوش تیپه. البته تاجایی که من فهمیدم مردهاشون از نظر جنسی کمی سرد مزاج هستند و تا وقتی ودکا ننوشند به این راحتی ها تحریک نمیشن. اگر خیلی آدم داغی هستید در انتخاب شوهر روس دقت کنید.

8- شما در خیابان های روسیه کسی رو نمی بینید که مثل ما ماست و شُل وُ وِل راه بره. عموم مردم یا در حال دویدن هستند، یا درحال راندن دوچرخه و یا در حال جابجایی با اسکیت و اِسکوتر. همین عامل، همراه با ژِن خوب شون باعث شده که شما به سختی آدمی چاق ببینید.

9- باز هم برخلاف تصور من، روسیه کشوری بسیار اَمن محسوب می شه که شما می تونید بعد از ساعت 12 شب در یک خیابان خلوت در حالی که کالسکه یِ فرزندتون رو هُل می دید بدون احساس خطر از کنار مردی رد بشید که بطری ودکا دستشه و داره از شدت مستی می افته.

10- استادیوم های روسیه فوق العاده زیبا هستند و برنامه های جانبی شون مثل انواع رقص و استفاده از رستوران های اطراف باعث میشه که شما یک بعد از ظهر کامل رو با لذت بگذرونید.

11- مهربانی شون با حیوانات به شکلی چِندش آور زیاده. جوری که ما احساس می کردیم ابهت انسان بودن مون رو از دست دادیم. کبوترها و گنجشک هاشون بدون هیچگونه ترسی از کف دست آدم ها دانه می خورند و سَنجاب های پارک جنگلی شون تا چند سانتی متریِ دوربین عکاسی مون می اومدن و بازی می کردند.

12- با اینکه روسیه کشوری گران محسوب می شه اما در این کشور اقلام ضروری مانند آبجو و ودکا بسیار ارزانه.

13- صنعت پورن و کلوپ های شبانه در مقایسه با بسیاری از کشورها، حتا کشورهای مسلمان بسیار کمه. تا جایی که به جرات می گم من حتا یک کلوپ شبانه هم ندیدم. هرچند که شاید یکی از دلایل این موضوع به همراهی پسرم در این سفر برمی گرده. به نظرم در اشاره به فساد زنان روسیه به مقدار زیادی اغراق شده.

14- متاسفانه کشور ایران رو کمتر کسی می شناخت. آدم هایی که پرچم ما رو می دیدند به زبان خودشون می گفتند: مکزیک؟ مکزیک؟ و اونهایی که بدون دیدن پرچم اسم ایران رو می شنیدند ما رو عرب می دونستند.

15- هیجان تماشای بازی های ایران در استادیوم فوق العاده بود و تجربه همراهی با شادیِ پس از پیروزی ایران مقابل مراکش و غم دختر، پسرهای ایرانی در استادیوم شهر کازان بعد از شکست مقابل اسپانیا تکرار نشدنی.

16- با اینکه خیلی خوش گذشت اما گاه و بی گاه دلم برای خورشید خانومم تنگ می شد. مواقعی که وارد یه منطقه زیبا می شدم و دوست داشتم اون هم می بود، وقت هایی که یه زن و مرد رو می دیدم که کنار هم با لبخند قدم می زنند، و شبی که توی قطار با اون دختر و پسر دوست داشتنی روس ودکا می خوردم و دوست داشتم عشق من هم کنارم بود. بیشتر از همه وقتی وارد استادیوم می شدم. اگر کنارم بود می تونستم دعا کنم که دوربین استادیوم ما رو نشون بده و من سریع بپرم و ماچش کنم و بعد همونجا لباس ها رو بکنم و برم تو نخ کارهای خاک بر سری و اصلا برام مهم نباشه که توی استادیوم ها آدم ها وقتی تو قابِ دوربین قرار می گیرند فقط عشق شون رو می بوسند و بقیه کثافت کاری هاشون رو می برند خونه شون.

17- در آخر اگر می خواهید گلایه کنید که چرا براتون سوغاتی نیاوردم، ضمن عذرخواهی باید بگم که سوغاتی اونجا خیلی گرون بود. مشخصاتتون رو توی بخش کامنت ها برام بنویسید تا از شاه عبدالعظیم خودمون براتون مهر و تسبیح بگیرم و بفرستم.

 

اینها مهمترین نکاتی بودند که می تونم از سفر روسیه براتون بنویسم. بعدها در مورد خاطرات خودم از این سفر بیشتر خواهم نوشت. به خصوص از خاطرات آخرین شب های ماه مبارک رمضان و شب عید فطر که گونیِ نون و خرماها رو به دوش می گرفتم و تا خود صبح درِ خونه یِ زنان کم درآمد روسیه می بردم. از اونجایی که در این فصل از سال سنت پترزبورگ شب نداره و فقط بین ساعات 24 تا یک و نیم بامداد هوا یک کمی تاریک می شه کار من سخت بود و باید خیلی سرِپایی نون و خرماهاشون رو همون پشت در میدادم و برمی گشتم.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Panda Khandan

تو زیبایی

تو مثل گل به خودی دقیقه نود و پنج مراکش زیبایی.

تو مثل تلاش بازیکنان برای حفظ دروازه ایران زیبایی.

تو مثل لایی امیری به پیکه؛ 

مثل "وای" گفتن ایرانی ها بعد از ضربه سر طارمی؛

مثل اشک های آخر بازی دختر پسرهای ایرانی، گوشه استادیوم کازان، زیبایی.

تو زیباتر از میدان سرخ مسکو و رودهای سنت پترزبورگ و کرملین کازانی.

تو آنقدر زیبایی که می توانی غروب جمعه های روسیه را هم دلتنگ خودت کنی.

دلتنگتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Panda Khandan