اصلا گور بابای دل اونی که دوستون داره و دوسش ندارید. مگه کارت دعوت براش فرستاده بودید که تعهدی داشته باشید؟ ولش کنید و برید سراغ اونی که دوستش دارید. اما اینبار یه جور دیگه برید. یه روز از صبح تا شب تلخ شید. فقط دوازده ساعت. ازچیزی نترسید. خونه ی پُرش اینه که دست آخر بهش میگید که کارهاتون یه جور شوخی و بازی بوده. می بوسیدش و از دلش درمیارید.

اول صبح وقتی سلام داد، یه جور خشک و بی احساس نگاش کنید و سلام بدید که خودش بفهمه که منتظر حال و احوال پرسیش نیستید. اگه صبحونه براتون آورد تو چشم هاش خیره بشید و ازش بپرسید که آیا شما ازش صبحانه خواسته بودید؟؟ وقتی در طول روز اومد حالتون رو بپرسه، روتون رو به سمت مانیتور بگیرید و جوری که مثلا وجودش تمرکزتون رو به هم زده بگید: مثلا قراره توی این یک ساعت چه اتفاقی افتاده باشه که حالم با صبح فرق کرده باشه؟ صبح حالم رو پرسیدی و گفتم خوبم. این جمله رو جوری بگید که انگار یه توهین بدی به شما کرده! مثلا جوری که انگار خدایی نکرده به شعورتون توهین شده! اگه با هزار مقدمه خواهش کرد که به بهانه نوروز یه ناهار با هم بخورید، روتون رو کج بگیرید و بگید "نُچ". بدتر از همه اگه نفهمی کرد و براتون هدیه گرفت؛ حالا مثلا به بهانه روز زن یا ولنتاین یا نوروز یه چیز کوچیک کادو کرد و با استرس جلوتون گرفت، اخم کنید و بگید مگه نگفته بودم برام هدیه نگیر. اگه دفعه قبل هدیه ات رو نگرفته بودم یا اونی که گذاشته بودی روی میزم رو پس داده بودم؛ دیگه از این کارها نمی کردی. اگه آویزون بازی درآورد و هدیه رو داد، با اخم بگیرید و بندازیدش دور. چه معنی داره هدیه ی کسی رو که دوسش ندارید بپوشید؟! اگه دم غروب اومد دنبالتون که تا خونه برسونتتون؛ بزنید تو حالش و با تاکسی برید. دلیلی نداره نوکریتون رو بکنه. 

تلخ شید و تلخی کنید. فقط یکبار. اون هم فقط یه روز. نه چهارتا فروردین؛ نه چهارتا اردیبهشت؛ نه چهارتا خرداد؛ نه چهارتا تیر؛ نه چهارتا مرداد؛ نه چهارتا شهریور؛ نه چهارتا مهر؛ نه چهارتا آبان؛ نه چهارتا آذر؛ نه چهارتا دی؛ نه چهارتا بهمن؛ نه چهارتا اسفند؛ چیه؟ از خوندنش خسته شدید؟ لطفا خسته نشید و ادامه بدید. نه چهارتا نوروز؛ نه چهارتا روزِ زن؛ نه چهارتا روزِ تولدتون؛ نه چهارتا روزِ تولدش؛ نه روزهایی که هوا بارونیه؛ نه شب هایی که آسمون مهتابیه؛ نه غروب های جمعه که دنیا دلگیره؛ و نه حتا شب هایی که دلش آغوشتون رو می خواد. فقط یه صبح تا شب. اندازه یه صبحانه تا شام. 

 اگه آخر شب هنوز دوستون داشت؛ گور بابای دل اونی که دوستون داره و دوسش ندارید. اما اگه آخر شب زد زیر همه چیز و گفت که کم آورده؛ گفت اگه اینجوری ادامه بدید دیگه اون نیست؛ اگه دیدید تلخی هاتون رو داره با تلخی جواب میده؛ باز هم گور بابای دل اونی که دوستون داره و دوسش ندارید. ببوسیدش و شوخی هاتون رو از دلش دربیارید.

"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

 که در طریقه ما کافری ست رنجیدن"