دول، در ادبیات زبان ترکی به معنای زنِ بیوه بوده و در بین مردان روستای ما واژه ایست مملو از عشق و زندگی. دول، محبوب ترین موجود روستاست. محبوب تر از تمام دوشیزگان و زنان شوهر دار.

در ستایش دولان اشعار بسیاری سروده شده است که ترجیع بند معروف ترین آنها این بیت است:

دَده دول آلّام، دول آلّام  (پدر من با دول ازدواج می کنم، با دول ازدواج می کنم)

دولا قول اولّام، قول اولّام  (و برای همیشه غلام دول میشوم، غلام دول میشوم)

محبوبیت دولان در روستای ما با پُر طرفدار بودن زنان بیوه در شهرها کمی متفاوت است. عموما در شهرها زنان بیوه در بین مردان به این دلیل محبوب می باشند که برقراری ارتباط جنسی با آنها راحت تر و کم هزینه تر است. در شهر اگر خوش شانس باشید می توانید یک بیوه پیدا کنید و از سکس با او، بدون اینکه تعهدی به ازدواج ایجاد کنید، لذت ببرید! اما در روستای ما کسی دول را برای ارضای شهوت خود به صورت موقتی نمی خواهد. بالعکس همه دول را برای ازدواج می خواهند!

دلیل و میزان محبوبیت دول، به شوهر قبلی او برمی گردد. هرچه شوهر قبلی با اسم و رسم دارتر، دول محبوب تر! هرچه شوهر قبلی دشمن تر، دول عزیزتر! مردان برای ازدواج با دولان سر و دست می شکنند تا بعدها به شوهر قبلی زن بگویند که هِی فلانی، زیاد گنده گوزی نکن. زنت شبها بغل من می خوابه! با این توضیح، وقتی زنی از شوهر خود طلاق می گیرد بیشترِ پسران طایفه ای که با طایفه ی شوهر آن زن دشمن هستند خواستگار آن زن می شوند.  

با توجه به سختی هایی که متقاعد کردن پدر دول برای ازدواج بعدی دارد و احتمال اینکه شوهر قبلی متوجه شود و دوباره به سراغ زن سابقش بیاید، معمولا خواستگار جدید در یک حرکت ضربتی و گازانبری دول را می دزدد. دول دزدیده شده توسط خواستگار به خانه برده می شود و پدر خواستگار سریعا در روستا چو می اندازد که فلان دول در خانه ماست و همین چند دقیقه پیش با پسر من همخوابه بوده است. پدر دول از ترس بی آبرویی خود، بدون درنگ و همراه با آخوند روستا در محل حاضر شده و رضایت خود از این وصلت روحانی را اعلام می دارد.

در زیر به چند نمونه از دزدیدن دولان اشاره می کنم.

 

خیراله

بزرگترین، مهمترین و قابل اشاره ترین دزدی دول/دختر به خیراله؛ پدر بزرگ مادری من، بازمی گردد که اقدام به دزدیدن فراصت؛ نامزد پسرِ خان روستا، می کند که استثنائا فراصت دول نبوده و دوشیزه بوده است. اما چون نامزدِ پسر خان روستا بوده به شدت مورد توجه قرار گرفته است. در خصوص این دختر دزدی، قبلا یک پست کامل نوشته ام. فقط همینقدر اشاره کنم که خیراله و فراصت از ترس دار و دسته ی خان از روستا فرار کرده و تا ماه ها به صورت مخفیانه زندگی می کنند.

 

امین – دول دزدیِ ناموفق

امین؛ دایی من و پسر دوم خیراله، خبردار می شود که دولی جدید به منصه ظهور رسیده است. روح اله؛ صمیمی ترین دوستش در آن زمان، را صدا می کند و نقشه خود را برای او تعریف می کند. می گوید که من سر فلان کوچه می ایستم و تو ته کوچه. وقتی فلان دول آمد من می دزدمش. اما اگر به هر دلیلی موفق به این کار نشدم تو درنگ نکن و دول را بدزد. آمدن آن دول به سر کوچه همزمان می شود با عبور چند عابر و امین موفق به اجرایی کردن نقشه ی خود نمی شود و بالطبع روح اله که در انتهای کوچه به کمین نشسته بوده این کار را می کند. اکنون بعد از سالها پسران امین و روح اله جزو دوستان صمیمی هم هستند و آن دول همچنان زن روح اله می باشد.

 

امین- دول دزدیِ ناموفق- فصل دوم

امین عاشق عالیه؛ دختر تازه دول شده ی خان روستای کناری، شده و اقدام به دزدیدن او می کند. اما در مرحله فرار خان و دار و دسته اش راه را بر او می بندند و پس از زدن کتکی مفصل دخترشان را با خود می برند. امین ناامید شده و دست به خودکشی با خوردن سم می زند. خبر خودکشی امین به خان می رسد و او اعلام می کند اگر امین زنده بماند دخترم را به او خواهم داد. از قضا همین اتفاق می افتد و عالیه زن امین می شود.

پست امین و عالیه را نیز قبلا نوشته ام.

 

طاهره- خنثی کردن توطعه های دول دزدی

مادرم که زنی زیبا بوده است پس از جدایی از پدرم؛ که فرزند یکی از سرشناسان روستا بوده، در معرض شدید دزدیده شدن قرار می گیرد. خیراله که خود اقدام به این کار کرده بوده به امین و مرحوم امین السلطان دستور می دهد که اگر کسی به خواستگاری خواهرتان آمد حتما باید به شدت کتکش بزنید. وقتی پسرانش دلیل این کار او را می پرسند خیراله می گوید اگر شما خواستگاران رسمی را تا حد مرگ کتک بزنید دیگر کسی به فکر دزدیدن خواهرتان نمی افتد. جوان ها می فهمند که حداقل پاداش این جسارتشان مرگ خواهد بود. تا اینکه دوباره پدرم به خواستگاری مادرم رفته و با هم ازدواج می کنند.

جزئیات این رویداد هم قبلا نوشته شده است.

 

افسردایی- مایه ی ننگ همه ی دول دزدان

افسر دایی؛ دایی پدرم، که سه زن داشته است تصمیم به دزدیدن دولی زیبا رو می کند که شوهرش تازه فوت کرده بود. دول را دزدیده و به خانه می برد. خبر خیلی سریع به برادرانِ شوهرِ سابق دول می رسد و آنها با چوب و چماق به سراغ خانه افسر دایی می آیند. وقتی در را از داخل قفل شده می بینند بام خانه را با بیل و کلنگ سوراخ کرده و زن برادرشان را از سقف بیرون می کشند. سبک شکست دول دزدی افسر دایی به شکلی بوده است که دول دزدان روستا افسر دایی را ننگ مجموعه خود می دانند.

 

امیرارسلان- دول دزد موفق اما خجالت زده

امیر ارسلان، فرزند پاشا (پزشک و معتبر ترین مرد روستا) خوش چهره ترین و خوش تیپ ترین پسر روستا بوده است که تصمیم به دزدیدن طیبه ی تازه دول شده می گیرد. طیبه از زیبایی چهره سهمی نداشته است و شوهر اولش هم به همین دلیل او را طلاق داده بود. پاشا آنقدر در روستا معتبر بوده است که اگر برای پسرش به خواستگاری طیبه می رفت شوهر سابق طیبه هم هیچ اعتراضی نمی کرد. با این حال امیر ارسلان طیبه را می دزدد و به خانه می برد. هرچه منتظر می شود که عکس العملی از سوی خانواده طیبه یا شوهر سابق او ببیند؛ چیزی رخ نمی دهد. تا اینکه پدر طیبه با کلّه آمده و طیبه را به عقد امیر ارسلان درمی آورد.

چند سال پیش که امیرارسلان کاملا پیر شده بود در جواب این سوال که چرا طیبه را دزدی و به راحتی به خواستگاری اش نرفتی می گوید: به خاطر هیجانش!

 

همین.