همیشه این سوال برای من بی جواب مونده که دِل دقیقا کجاست؟ قلبه؟ روده ست؟ معده ست؟ کلیه ست؟ خوش گوشته؟

چرا قرص هیوسین میدونه دل کجاست ولی آدم ها نمی دونن؟ بچه وقتی قلب درد داره گرمیچر آرومش میکنه، یا وقتی سنگ کلیه اش تکون میخوره؟ وقتی یکی میگه: یه حرفی توی دلم مونده که نمی تونم بگم! یعنی اون حرف کجاش مونده؟ وقتی یکی میگه؛ تو دلت با من نیست! یعنی کجای اون طرف با این طرف نیست؟ وقتی یکی به اون یکی میگه؛ بدجوری دلم رو بردی. کجاش رو برده؟ حالا گیریم که یه جاییش رو برده! چه جوری برده که این بدبخت میگه بدجوری بردی؟ یا وقتی یه نفر به اون یکی میگه، خاک بازی نکن، دل به کار بده! دقیقا کجا رو باید به کار بده؟

حالا گیریم که یه جایی هست. محدودیت هاش چیه؟

امعاء و احشاء که نمیشکنه؟ بریده میشه، له میشه، میگنده، بو میده ولی نمیشکنه! چرا بعضی ها میگن دلم رو شکستی؟ حالا اگه دل شکستنیه، پس چرا یه وقت هایی تنگ میشه؟ مگه نباید زیر فشار مثل یه جام بشکنه و بریزه؟ چرا توی بعضی شرایط می شکنه ولی توی بعضی شرایط تنگ میشه؟ چرا خیلی از جاهای بدن گشاد میشه، اما دل تنگ؟ تنگ شدن تا کجا پیش میره؟ وقتی کسی میگه دلم گرفته، یعنی قبل از اینکه بگیره، انقدر تنگ شده که کم کم گرفته؟ گرفتگی دل چه ربطی به گلو داره؟ چرا وقتی دل آدم ها میگیره، قورت دادن آب دهانشون سخت میشه؟ ارتباط غروب جمعه با گرفتگی دل آدم ها چیه؟

من که فکر میکنم دکترها خیلی بی سوادتر از تراشکارها و تاسیساتی ها هستن. آخه وقتی چاه توالت میگیره، یه شاگرد تاسیساتی میاد و فنر میندازه تا باز بشه. وقتی یه پیستونی تنگ میشه، تراشکار با سمبه گشادش میکنه. وقتی کاسه ای میشکنه، چینی بندزن اون رو بند میزنه. ولی دکترها نه میدونن دِل کجاست و نه میدونن چه جوری میشه مشکلات تنگی و گرفتگی و شکستگی اون رو برطرف کنن!

اگه روزی کسی جواب سوالات من رو پیدا کرد، بیاد و برام بنویسه دل دقیقا کجاست؟ بگه ارتباط دل با کسانی که دوسشون دارید چیه؟ چرا وقتی نمی بینیمشون دلمون تنگ میشه؟ چرا دل آدم دقیقا از کسی که بیشتر دوستش داره زودتر می شکنه؟ به من بگید که چرا ما آدم ها مواظب دل عزیزانمون نیستیم؟

 

پی نوشت: این متن از نوشته های قدیمی وبلاگم بود که دوباره درجش کردم.